دكتر ژیواگو و نبوغ مستقل پاسترناك
با فیلم دكتر ژیواگو ساخته دیوید لین بود كه نام بوریس پاسترناك در غرب سر زبان ها افتاد. فیلم سال ۱۹۶۵ اكران شد اما رمان پاسترناك چند سال پیش از آن، یعنی سال ۱۹۵۸ در چنین روزی در آمریكا انتشار یافته بود.
به گزارش شاه بلاگ به نقل از ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «مقامات شوروی و رسانه های رسمی بلوک شرق، هم ساخت و اکران فیلم و هم انتشار رمان دکتر ژیواگو را بخشی از جنگ روانی و تبلیغاتی آمریکایی ها در جنگ سرد خواندند و حتی انتخاب پاسترناک بعنوان برنده نوبل ادبی سال ۱۹۵۸ را قطعه ای از همین پازل دیدند.
منصفانه که نگاه نماییم ـ و البته اسناد هم تایید می کنند ـ این ادعا تا حدی درست بود اما خود پاسترناک نه مهره بازی غربی ها بود و نه حتی خودش را در دوگانه شرق و غرب تعریف می کرد. نویسنده ای بود که جهان را متفاوت از حزب حاکم شوروی و کرملین نشینان می دید و آن قدر صداقت و شهامت داشت که پای این فهم متفاوت بماند و بهای آنرا هم بپردازد.
می اظهار داشت: «در سراسر زندگی ام یک تنه با ابتذال حاکم جنگیدم. جنگیدم تا نبوغ انسان، آزاد و فعال باشد.» و معتقد بود: «در هر نسلی باید حداقل یک احمقی وجود داشته باشد تا آن حقایقی را که می بیند با صدای بلند به زبان بیاورد.»
چاپ و انتشار رمان در قلمرو سیطره شوروی ممنوع بود اما شماری از دوستان و طرفداران پاسترناک آنرا به اروپا بردند و گویا ابتدا در ایتالیا و بعد هم در کشورهای دیگر ترجمه و منتشرش کردند. همین شیوه انتشار رمان که طعنه ای به تمامیت خواهی و سیطره طلبی شوروی بود کار پاسترناک را پیچیده تر کرد اما او به این نتیجه رسیده بود که برای نجات شاهکارش انتخاب دیگری ندارد و حماسه عاشقانه او هیچگاه در کشورش منتشر نخواهد شد.
استدلال سانسورچی های شوروی برای ممنوعیت کتاب این بود که پاسترناک در آن روایتی همدلانه و حتی جانبدارانه از زندگی «بورژواهای تاریخ مصرف گذشته» ارائه می دهد و تصویری آمیخته به چرک و توهین از فرودستان، از همان هایی که بار رنج های انقلاب و جنگ را به دوش کشیدند، می سازد اما حرف رمان این نبود و پاسترناک هم چنین دغدغه هایی نداشت.
حرفش این بود که انسان با هر عقیده و مسلکی که باشد، با یا بدون وفاداری به ایدئولوژی یا حزبی خاص، محترم و آزاد است و اگر زندگی انسان ها ارزش و معنایی داشته باشد (که دارد) در همین آزادی و اختیار و فردیت مستقل است. دفاع دلیرانه پاسترناک از آزادی و فردیت، عملا به چالشی جدی برای نظام شوروی - که از همه اطاعت محض و خدمت چشم بسته به دستورات حزب را مطالبه می کرد - تبدیل شد.
به گناه «نبوغ مستقل» از اتحادیه نویسندگان شوروی اخراج شد و تا انتهای عمر، فشارها و محدودیت های زیادی را هم تحمل کرد. اما بسیار فراتر از آن چه از او انتظار می رفت پایمردی نشان داد. در مصاحبه با خبرنگاری انگلیسی اظهار داشت: «تکنوکرات ها می خواهند که نویسنده ابزار قدرت شان باشد. آنها از ما می خواهند برای شان آثاری تولید نماییم در خدمت اهداف شان و... اتحادیه نویسندگان شوروی هم دوست دارد که من به پای آنها بیفتم اما آنها هیچگاه به این خواسته خودشان نمی رسند.»
پاسترناک بهار ۱۹۶۰ دار فانی را وداع گفت و ممنوعیت چاپ و نشر دکتر ژیواگو تا سال ها پس از آن باقی ماند. گویا اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی و در جریان اصلاحات گورباچف، سرانجام مجوز انتشار گرفت.»
منبع: شاه بلاگ
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب